به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
سلام ....
امیدوارم که حالتون خوب باشه ...

کم کم دارم به آخر قشنگ ترین سال زندگیم میرسم. سالی که همه چیز توش داشت ...
نقاط تاریک ...
نقاط روشن ...
به لطف این سال فوق العاده یه روز بیشتر میتونیم زندگی کنیم ...
خیلی حالم عالیه و خوشحالم ...
حس خوشبختی ...
حس خیلی شیرین ...
انقدر حالم خوبه دوست دارم برم با گنجشک ها مسخره بازی ... 

امروز با 5 روز تاخیر 5 تا درخت کاشتم 
سه تا سیب دوتا انجیر ...
حس خوبیه، مثل این که داری یه زندگی جدید رو کنار خودت به وجود میاری ...
دو سال پیش 15 اسفند دوتا درخت قطع کردم 
لحظه سال تحویل : ساعت 13:58:40روز دوشنبه 30 اسفند


(+) همه  شیرینی امسال به این بود که تو کنارم بودی ...
خیلی دوست دارم، یعنی دیونتم بخدا ...
وقتی میبینمت فقط خداروشکر میکنم که ---- کنارم هستی ...
نمیدونم
فرشته ای ...
آدمی ...

خداروشکر میکنم که تو کنارم هستی ... 
تو، فقط تویی ، هیچکس حتی شبیه به تو نیست.   (/+/)

مواظب حس قشنگتون باشین ...
یا مهدی ...



طبقه بندی: خاطره نویسی، احساس نویسی،
برچسب ها: سال نو، حس نو، حس خوشبختی، حس قشنگ، وجود تو، دوست داشتن، تو،
تاریخ : جمعه 20 اسفند 1395 | 08:08 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

فکر و خیال ...

این روز ها دیگه تبدیل به کابوس شده !!!
من چرا انقدر فکر و خیال میکنم یعنی جوری شده که از زندگیم فاصله گرقتم ...
توی رویا هام من یه آدم فوق العاده هستم یه آدمی که میتونه به همچی برسه - بقیه هم مثل من فکر میکنن ؟؟؟
من موقع فکر کردن راه میرم یهو میبینی 2 ساعت یکسره دارم راه میرم و به چیزی دارم فکر میکنم که اصلا نمیدونم واقعیت داره یا نه از یه نظر خوبه تخیل آدم قوی میشه ولی کمک دارم نگران میشم. مگه زندگی من چشه ؟؟؟

زندگیم شده پر از ناامیدی ...
اون از دانشگام که همه توش احمقن فقط میخوان مدرک بگیرن اخه چرا ؟؟؟؟
این از خونمون به بابام میگم پول بده من کتاب بگیرم واسه کنکور آماده شم میگه من پول واسه این جور کارا ندارم ...
مدام منو مقایسه میکنه با اینو اون میگه فلانی چقدر مغزه فلان دانشگاه قبول شده تو فقط بشین خونه ...
من اصلا جوابشو نمیدم ...  خب چی بگم خدایش !!!
اینم شد زندگی همش باید توی خیالم زندگی کنم !!!  کاش یکی هم بود که مارو میفهمید ...

میدونید بدترین گناه توی زندگی چیه ؟؟؟
درسته نا امیدی - حالا نا امیدی چطوری به وجود میاد ؟؟؟
اینجوری که پدر آدم ، ادمو قبلول نداشته باشه - من دیگه نمیدونم چی بگم ، خدایش یکم توی رفتارمون تجدید نظر کنیم - نمیخوام بگم که من انیشتین میشدم پدرم نذاشت نه ولی شاید یه انیشتینی باشه که استعداداش کور بشه ...
خدایش اگه مطمئنین که شکست میخوریم بزارین تلاشمونو بکنیم - ادمی که به کارش ایمان داشته باشه میتونه کوه هم جابجا کنه ...

تورو خدا هیشکیو دست کم نگیرین ، چرا علاقه دارین همدیگرو خورد کنین ؟؟؟

خدایا هیچ جونی رو توی رویا هاش نگه ندار ، نزار فقط با رویاهاش زندگی کنه !!!




طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: احساس نو، حس نو، رویای جوونی، حس جوونی، خیال قشنگ،
تاریخ : سه شنبه 14 مهر 1394 | 08:40 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات